Saturday, September 26, 2009

مصلحت وحقوق بشر

به نام خدا
مصلحت وحقوق بشر
ارايه تعريفي مشخص ودقيق از موضوع مصلحت وحقوق بشر بسيار پيچيده ومشكل است،چرا كه دو موضوع مصلحت وحقوق بشر به صورت مجزا به اندازه كافي چالش برانگيز و مشكل ساز است و بحث در باره ارتباط اين دو موضوع، مسئله را پيچيده تر مي كند.
موضوعاتي مثل حقوق بشر ومصلحت در مكاتب و ديدگاه هاي مختلف معاني مختلف وبعضا متضادي دارند . چه بسا موردي در مكتبي عين مصلحت و حقوق بشر بشمار ايد و در مكتب ديگري همان مورد ضد بشري به شمار ايد . در مقاله ذيل كه براي ارايه در كلاس درس به عنوان كنفرانس تهيه شده است نگاهي اجمالي داريم به مفاهيم و(مصاديق‌‌‌‌‌‌) مصلحت وحقوق بشر . لازم به ذكر است اين مقاله بيشتر درصدد طرح سوأل است تا رسيدن به يك جواب واحد .
معمولاً مراد افراد ، ديدگاهها و مكاتب از مصلحت متفاوت است.و به قول معروف هر كسي از ضن خود شد يار من . مثلاً وقتي يك سياست مدار در حوزه ي سياست خارجي از مصلحت سخن مي گويد مرادش منافع ملي است ، مراد يك حاكم از واژه مصلحت ، مصلحت نظام ، منظور يك فعال محيط زيست مصلحت نسل هاي آينده است ومنظور يك عالم ديني از واژه مصلحت، مصلحت دين و مومنين آن دين است.
بر داشت افراد از واژه مصلحت معمولا اينچنين است :
منافع عمومي - منافع ملي- مصلحت نظام - مصلحت امت اسلامي - مصلحت ديني- مصلحت تاريخي - مصلحت نسل هاي آينده - مصلحت فردي - مصلحت گروهي و...
قبل از شروع بحث به بررسي اجمالي معني ومفهوم رايج مصلحت نزد مردم عادي ميپردازيم امروزه اولين مفهومي كه در ذهن مردم ايران با شنيدن كلمه ي مصلحت تداعي مي شود مترادف بودن اين كلمه با ضد حقيقت يا پا بر روي حق گذاشتن مي باشد ، در نگاه اول كلمه مصلحت به معني مصلحت انديشي و محافظه كاري وبرخلاف رويه وعدالت كار كردن متبادر مي شود . دروغ مصلحتي از اين نوع است ، به عقيده ي من دروغ مصلحتي بعضاً دروغ نيست بلكه عكس العملي است در مقابل سؤال نابجاي سوال كننده ايكه حق پرسيدن چنين سوالي را ندارد و ما براي احترام ويا از ترس سوال كننده،از جواب حقيقي دادن طفره مي رويم ،مثلاً وقتيكه به بازجوي ظالم جواب غير صحيح مي دهيم اين اصلاً دروغ نيست بلكه نام دروغ مصلحتي را دارد . بسياري از برداشت ها و كاربردهاي واژه مصلحت بدين گونه است و فقط نام مصلحت دارد، وهيچ رابطه اي با مصلحت وصلاح ندارد.
اين مثال ها در تاريخ وجامعه بسياررايج است: خالد بن وليد جنايت كرده ،مالك بن نوبره را كشته وهمانجا بازنش همبستر شده است . پس بايد حد بخورد . درست است . اما مصلحت نيست . عبد الرحمان بن عوف پول پرست و تجملي و اشرافي است بايد كنارش زد . درست است اما مصلحت نيست . در زندان هاي كشور شكنجه وقتل انجام شده ،حقيقت دارد . ولي در حاضر صلاح نيست اعلام شود.
از آنجا كه مفهوم مصلحت و حقوق بشر بسيار گسترده است و خارج از بحث اين مقاله كه براي ارايه در كلاس تهيه شده است مي باشد . به موارد زير بسنده ميگردد:
الف)مصلحت وحقوق بشر از نظر مكاتب غربي شامل:
1-مصلحت از ديدگاه فايده انگاران
2- مصلحت وحقوق بشر از ديدگاه كانتي ها
3- مصلحت وحقوق بشر از ديدگاه كمونيست ها
ب)مصلحت وحقوق بشر از نظر اسلام شامل:
1 - مصلحت از نظر شيعه
2 - مصلحت از نظر امام خميني
مصلحت وحقوق بشر از ديدگاه فايده گرايان فايده گرايان :
فايده گرايان نگاهي نتيجه گرا ولذت مدارانه به هنجار هاي اخلاقي دارند.نتيجه گرايان،اخلاقي بودن عمل و يا قاعده را بر مبناي پيامد ها و نتايج آن ارزيابي مي كنند.بنابراين بايستگي عمل و فايده مبتني است بر اين كه آيا عمل وقاعده مورد نظر بهترين نتيجه را به دنبال دارد يا خير؟
مكتب فايده گرايي به دو شاخه فايده گرايي عمل محور و فايده گرايي قاعده محور تقسيم مي گردد
در فايده گرايي عمل محور كه فيسلسوفان شهيري چون «جرمي بنتام»و«جان استورت» نظريه پردازان اصلي آن هستند . موجه بودن عمل حداكثر كاميابي وشادي وحداقل درد ورنج اكثريت افراد جامعه است . با اين فرض امكان پايمال شدن حقوق اقليت وجود دارد . با توسعه علوم انساني و كسب تجربيات زيست عمومي بشر نظريه پردازان فايده گراي قاعده محور را مطرح كردند . بر مبناي اين نظريه ارزيابي ها بر محور پي آمدهاي قواعد (براي مثال قواعد حقوقي) صورت مي گيرد ، نتايج قاعده بايد در مجموع مورد توجه باشد . بنابراين قاعده اي كه در آن مثلاً قتل يا شكنجه ويا حتي به بردگي كشيدن ديگران تجويز مي شود،نمي تواند در كل پي آمد اخلاقي موجهي داشته باشد . نظريه ي فايده گرايي قاعده محور سازگاري بيش تري نسبت به نظريه فايده گرايي عمل گرا دارد . ولي در هر حال نمي تواند به صورت كامل باعث رعايت حقوق بشر شود.
در اين ديدگاه نگاه به مصلحت از نوع مصلحت حداكثر افراد جامعه مي باشد ( نه مصلحت عمومي) كه شامل مصالح و حقوق همه ي افراد جامعه از جمله اكثريت و اقليت) مي باشد در اين تئوري امكان نقض حقوق بعضي افراد جامعه براي به حداكثر رسانيدن نفع وصلاح ديگران وجود دارد.رعايت حقوق بشر با ملاك هاي سودانگارانه بسيار شكننده است وبه بهانه مصلحت عمومي ممكن است حقوق افراد و گروه هاي را نقض كرد . (1)
مصلحت وحقوق بشردر ديدگاه ماركسيسم :
ماركسيسم سنتي مكتبي است كه فرد در آن اصالت ندارد وتنها جامعه است كه اصيل است .از ديدگاه ماركس حقوق انسان به عنوان حقوق اعضاي جامعه مدني ، حقوق انساني خود پسند و خود بين است.از آن جا كه حق ها وآزادي هاي نوين انساني ماهيتي فردگرايانه دارد ماركسيسم سر سازگاري با اين حقوق را ندارد . بلكه با رويكرد عميقاً جامعه گرايانه اش عملاً يكي از منتقدان سرسخت و رقيبان جدي آن است .
رويكرد ماركسيسم يك رويكرد جامعه گرايانه است و تنها جامعه است كه اصالت دارد ، نه فرد. لذا مفاهيمي چون آزادي ، مصلحت ، عدالت و...هم از ديدگاه جمع گرايانه ديده مي شود مثلاً حق برآزادي را چيزي جز حق برجدايي انسان از يكديگر وبي توجهي به ديگران وجامعه نمي داند . در اين مكتب مصلحت هم شاخصه هاي عمومي ندارد بلكه بيش تر رنگ طبقه اي دارد . يعني مصالح كارگران ،كشاورزان ومحرومان .مكتب ماركسيست بيش تر خود را انقلابي مي داند ودرصدد ايجاد حكومت جهاني زهمتكشان و كارگران مي باشد.لذا مصلحت اين نوع حكومت الويت دارد بر عمومي . در دوره ي حكومت كمونيستي ديديم كه بسيارس از حقوق شهروندان اتحاد جماهير شوروي براي رسيدن به حكومت جهاني كمونيستي نقض گرديد . لذا ماركسيست هاي سنتي هيچ آشتي وسازگاري با مفاهيم جديد حقوق بشر ندارد . در سال هاي اخير و پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي ماركسيست ها تغييراتي درديدگاه هاي خود به وجود آورده اند ورويكرد مثبتي به مفاهيم حقوق بشر نشان داده اند .
كانت (وظيفه مداران):
اگر نقطه ي كليدي نظريات كانت را درباره حقوق بشر اين جمله بدانيم كه«با همه انسان ها به صورت برابر به عنوان غايت با لذات رفتار كنيد»ديدگاه او درباره ي مصلحت وحقوق بشر هم واضح مي گردد . اين اصل اخلاق كانتي متضمن حق هر انساني در بهره مندي از حقوق و محترم شمردن حيثيتش به عنوان موجودي كه في نفسه - ونه به خاطر عوامل ديگر - از ارزش ذاتي برخوردار است ،مي باشد . تأثير اين اصل كانت در توجيه حقوق بشر بسيار واضح است از آن جا كه همه ي انسان ها به صورت برابر از حيثيت ذاتي و انساني بر خوردارند پس به صورت برابر وفقط به دليل انسان بودنشان از حقوقي كه لازمه ي محترم شمردن آن هابه عنوان غايت ذاتي است بهره مند هستند . در اين نظريه هر گونه استفاده ي ابزاري از انسان ممنوع است. نظريه و ديدگاه هاي كانت با مفهوم حقوق بشر امروزي تناسب وسازگاري كامل دارد. مصلحت در ديدگاه كانت مصلحت از نوع عمومي مي باشد . يعني مصلحت تك تك افراد
جامعه ،مصلحت اكثريت با رعايت حقوق ومصالح اقليت .در اين ديدگاه دست حاكمان مستبد براي انگ مصلحت عمومي زدن به مصالح خودشان وتحميل آن به جامعه تا حد بسيار زيادي بسته شده است. به عقيده ي من در اين ديدگاه مصلحت همان حقوق وقانون است و وقتي ما مصلحت را به معني قانون وحقوق همه ي افراد بدانيم ديگر امكان سوء استفاده از واژه وهم الود ومبهم مصلحت وجود ندارد.
مصلحت در شيعه:
در مكتب شيعه مصلحت جايگاه رفيعي ندارد . و بر خلاف اهل سنت بحث مصلحت از قرون آغازين شروع نشده است.در رويه ائمه ي شيعه هم مصلحت ومصلحت انديشي كمتر به چشم مي خورد . مثلاً در باب عدالت حضرت علي «ع» كتاب هاي بسياري نوشته شده است ولي هيچ كتاب وسخني در باب مصلحت و مصلحت انديشي حضرت علي(ع) نمي بينيم . در رويه علمي و عملي حضرت علي «ع» تنها رعايت فرمان الهي «قانون اسلام» و عدالت به چشم مي خورد . مصلحت انديشي و خلاف قانون عمل كردن حضرت امير آنچنان بي رنگ يا كم رنگ است كه بنده هيچ مقاله وكتابي در اين باره نيافته ام . ولي قرن هاست كه عدالت طلبي و قانون مداري آن حضرت روشنگر راه مسلمانان است. در رويه حضرت امير رعايت حقوق بشر با نرم هاي زمان خود و حتي نرم هاي فرا تر از زمان خود چشم نواز است . و در طول حكمراني آن حضرت به هيچ وجه نقض قانون وحقوق بشر را به بهانه ي مصلحت اسلام وحكومت اسلامي شاهد نيستيم. درقرن هاي اخير در فقه شيعه بحث مصلحت بيشتر مطرح گرديده است . اين نوع مصلحت، مصلحت درون ديني . يعني وضع احكام جديد بر مبناي مصلحت ديني .
از آنجا كه حقوق بشر ، حقوقي است كه از يك طرف مردم صاحبان حق و از طرف ديگر دولت متعهد به اجراي ان است . اگر بحث جدائي دين از سياست را در جوامع اسلامي اصيل بدانيم .
بحث حقوق بشر و اسلام هم بي اساس مي گردد . چرا كه نوع حكومت در آن جامعه هيچ ارتباطي با اسلام ندارد و بر مبناي مواضين شرعي حكام حكومت نمي كنند . مثلاً مبناي حكومت كشور در مصر ، تركيه ، مالزي و قطر اسلام نيست ، واگر حقوق بشر رعايت يا نقض گردد . هيچ رابطه ي مستقيمي با اسلام ندارد ، همان طور كه رعايت حقوق بشر در اروپا بخاطر مسيحيت نيست. در طول تاريخ حكومت هاي اسلامي اندكي وجود داشته اند . كه البته عملكرد هاي متفاوتي داشته اند . مثلا دولت فاطميان در شمال آفريقا عملكرد مطلوبي با استاندارد هاي انساني زمان خود داشته است . اما عملكرد دولت عثماني اسفبار بوده است . در دوره معاصر دولت هاي طالبان ، عربستان ، پاكستان و ايران جزو دولت هاي اسلامي به حساب مي ايند . كه البته در كل عملكرد هاي مطلوبي نداشته اند . در بسياري از موارد نقض حقوق افراد و گروه ها به بهانه مصلحت اسلام ، مسلمين و نظام بوده است . همچنين اين عملكرد نا مطلوب بعضاً به خاطر نگرش و ايدئولوژي آنان بوده است . اين نوع تفكر تفاوت ها وتضاد هاي ما هوي در مسائلي از قبيل آزادي بيان ، انديشه و مذهب با حقوق بشر جهاني دارد .
مصلحت و حقوق بشر از ديد گاه امام خميني:
مجموعه اظهار نظرهای امام خمینی(ره) در باب مصلحت ، تحت عناوین زیر قابل دسته بندی است: مصلحت، مصلحت کشور، مصلحت مسلمین، مصلحت نظام، مصلحت اسلام، مصلحت مردم، و نهایتاً مصلحت زجرکشیده ها، جبهه رفته ها و پابرهنه ها و گودنشین ها.گفتنی است که در این بیانات گاه مصلحت در یکی از موارد یاد شده و گاه بیش از یک مورد آمده است. جملاتی که در زیر می آیند با توجه به کلید واژه های صحیفه نور(ج22) استخراج شده اند. (4)
به عقيده من مصلحت از ديدگاه امام خميني از نوع مصلحت اسلام و مسلمين وحكومت اسلامي است .
مصلحت عمومي به معناي رعايت مصالح اكثريت با رعايت حقوق اقليت در بيانات ايشان مشهود نيست .
در خصوص حقوق بشر ديدگاه ايشان با حقوق بشر بين المللي ( منشور حقوق بشر ) تفاوت هاي دارد.حقوق بشر در ديد گاه ايشان حقوق بشر اسلامي است . در مفاهيمي از جمله آزادي بيان ، مذهب ، عقيده و حق تعين سرنوشت تفاوت هاي ما بين ديدگاه ايشان و حقوق بشر بين المللي مي باشد .
نتيجه گيري:
با در نظر گرفتن ديد گاه ها و نظرات مختلف درباره مصلحت ، و توجه ويژه به تاريخ و نوع استفاده حاكمان و دولتها از اين واژه به اين نتيجه مي رسيم كه شايد عده اي اندك منظوري خير خواهانه در مصلحت و مصلحت انديشي داشته باشند . كه البته در عمل ، حتماً راه خطا را پيش خواهند گرفت اما عموما مصلحت دست آويزي است براي نقض قانون وپايمال كردن حقوق اشخاص.لذا دولت ها،احزاب سياسي و اشخاص بايد از انجام هر عملي به بهانه ي مصلحت عمومي اجتناب نمايند . و تحت هيچ شرايطي عملي خلاف رويه ها و
قوانين به بهانه رعايت مصالح انجام ندهند .واضح است كه مصالح عمومي ، نظام، كشور، و... فقط در رعايت قانون است . توسعه ، پيشرفت و داشتن جامعه اي سعادتمند در گرو رعايت حقوق بشر است . حتي حكومت هاي ديني هم فقط با رعايت حقوق بشر جهاني مي توانند موفقيت هايي داشته باشند. تاريخ نشان داده است كه خصم واقعي حكومت ها و ملت ها مصلحت انديشي وخلاف رويه وقانون عمل كردن،به بهانه ي مصالح عمومي و مصالح نظام وغيره مي باشد.مصلحت انديشي و فقط جلوي پاي خود را ديدن منجر به فاصله گرفتن از اصول اوليه ، وعادت شدن نقض قانون توسط مجريان ، قانون گذاران وحاكمان خواهد شد سخن آخر اين كه نقطه اغاز افول هر دولت و كشوري ارجعيت مصلحت بر قانون است و نقطه ي شكوه و عظمت هر كشور و دولتي كشف واجراي حقوق بشر است.
سيد جواد مشير

1 – حقوق بشر در جهان معاصر-دكتر سيد محمد قاري سيد فاطمي4- مصلحت از ديدگاه امام خمينى(ره)و انديشمندان غربى/ محمد منصورنژاد
http://javadmoshir.blogspot.com/

Saturday, September 19, 2009

حقوق بشر به زبان ساده

بنام خدا
حقوق بشر به زبان ساده
مفهوم حقوق بشر یکی از بدیهی ترین مفاهیم قابل درک برای هر انسانی می باشد.فطرت پاک بشری به گونه ای شکل گرفته است که به راحتی وبدون مقاومت این مفاهیم را درک می کند. متاسفانه انسانهای در طول تاریخ به خاطر منافع فردی و زود گذر خود تلاش کرده اند این موهبت الهی را مخدوش کرده ونقابی از اگر ها وشرط ها بر روی آن کشیده تا انسان ها از حقوق مسلم خود غافل باشند.از قبل مشخص است که کسی که خود را محق نمی داند هیچ تلاشی برای بدست آوردن آن نمی کند. برای درک اسان حقوق بشر دو کلمه حقوق وبشر را بررسی میکنیم.بشر مورد نظرما بشر وانسانی است جهانی فارغ از هر قید ووصفی است که به صورت ثانویه همراه گشته است. وصف های ایرانی،عراقی،مسلمان،بودایی،سیاه ،سفید،مجرم،قاضی،حاکم ومحکوم جزؤ ذا ت بشر نبوده واین قید وبند ها وویژگی ها باعث نمیگردد که در مقوله ی حقوق بشر کسی بر کسی برتری یا کمتری داشته باشد .رییس یک دولت دارای حقوق انسانی و بشری می باشد که اگر همین رییس دولت به زندان هم بیفتد باز هم صاحب همین حقوق است نه کمتر ونه بیش تر.
حقوق: حقوق را میتوان به دو دسته اصلی تقسیم کرد دسته اول حقوق موضوعه که شامل حقوق داخلی ،حقوق بین الملل،عمومی،تجارت و... میباشد .این دسته از هنجار های حقوقی محصول مقتضیات و ضرورت های زمان ومکان می باشند .مثلا قتل عمد در زمان ها ومکان های مختلف مجازات متفاوتی داشته است.
دسته دوم حقوق بشر: حقوق بشر حق های ذاتی وغیر قابل سلبی هستند که انسان ها به خاطر انسان بودنشان باید به صورت برابر از آن بهره مند گردند.
این حقوق،حق ادعاهایی هستند بر عهده دولت،یعنی این حقوق جنبه ی امتیاز ندارند که دولت به مردم اعطا کرده باشند وهر وقت خواست باز پس گیرد .
نکته ی بعدی این است که در حقوق سیاسی ومدنی دولت متعهد به نتیجه می باشد .برای اجرای انتخابات آزاد >منع شکنجه،آزادی بیان وغیره دولت نیاز به هزینه های فراوان و یا امکانات خاصی ندارد . وهمین که دخالت یک جانبه نکند ویا کسی را بی دلیل وغیر قانونی دستگیر نکند،حداقل تکلیف خود را انجام داده است . لذا این دسته از تکالیف دولت جنبه سلبی دارد یعنی کارهایی که دولت نباید انجام دهد ،مثل تفتیش عقاید ،شکنجه،سانسور غیر قانونی ،دخالت جانب دارانه در انتخابات و...
اما در حقوق اقتصادی دولت متعهد به وسیله است یعنی دولت باید حداکثر تلاش خود را انجام دهد تا حداقل های معیشت مردم را تامین کند.در این دسته از حقوق بشر نسبیت معنی پیدا میکند مثلا از دولت نپال نمی توان توقع داشت برای مردم خود استانداردهایی همطراز با ایالات متحده بر قرار کند. چون امکانات اقتصادی دو دولت متفاوت است .اما در بحث آزادی های سیاسی مدنی چون هزینه ای ندارد باید حقوق مردم در هر دو کشور رعایت گردد.
جهان شمولی:به معنای فرا فرهنگی میباشد یعنی هر انسانی فارغ از رنگ،ملیت،نژاد،دین وجنسیت صاحب این حقوق است. بدین معنا که نوع بشر فارغ از هر قید وبندی صاحب این حقوق است.مثلا آزادی بیان وعقیده متعلق به همگان است ونمی شود در جامعه فقط عده ای خاص دارای این حق باشند.
ذاتی بودن:به این معنا که این حقوق بنیادین جزؤ ذات انسان است وخداوند این حقوق را در جان وسرشت بشرخلق کرده است.
غیر قابل سلب بودن:به این معنا که هیچ یک از حقوق بنیادین بشر را را نمی توان از او سلب کرد .این حقوق ریشه در قانون گذاری ویا اراده ی حکومت ندارد تا سلب انها توسط قانون گذاری موجه باشد.
ودر نهایت برابری همه ی انسان ها از بهره مندی از این حقوق است .مثلا تساوی جنسیتی ،برابری در انتخابات کردن وشدن و...
مهمترین عناوین حقوق بشر عبارت اند از:
1-حق حیات
2-منع شکنجه، مجازات و رفتار های بی رحمانه وغیر انسانی
3- حق مشارکت سیاسی.
4-ازادی بیان .
5-ازادی مذهب.
6-حق ها وتضمینها ی رویه ای:مثل حق دسترسی به مراجع قضاءی بی طرف ومستقل
7-حق های رفاهی(حقوق اقتصادی)
نویسنده سید جواد مشیر